دیــدگـاه



۷ قدم برمیدارم نفسم بند میاد. میپرسن تو که جایی نمیری.
یه نمایشنامه‌. دروغمو باور کن بیا بازی.
میگم نخوابیدن بهتر از کابوس مدامه. لعنتی کتابم نمی‌تونم بخونم‌. فارسیش میشه چی؟ بازیابی. یه هفته دیگه. بخواب گور بابای گوته و فاوستش. یه بار دیگه باید بخونم. ترجمه‌ی دیگه میخوام.
آفتاب میخواست بالا بیاد. گفت روانی. بعد از اختلال شخصیت گفت. من که بیدار نموندم تا صب. یه گربه اومد بینمون. تا سر چرخوندم آدم شد. نخوابیدن بهتر از کابوس مدامه.
چرت و پرت. چند تا کلمه بی ربط کنار هم. دنبال معنی الکی.
امضا: چارپایی که جن در یک خلنگزار خشک دایره‌وار می‌چرخاندش. حال آن‌که گرداگرد آنجا چمنزار سبز زیبایی گسترده‌ست.
پ‌ن: میگه: آدمی دمدمی است، و زمان مدام در تغییر




امیدهایی که زمانی واهی می‌شمردم همه برآورده شده بودند. رویاهای گم شده در ابهام و پریشانی، واقعیت شده بود و واقعیت به صورت یک زندگی دست و پا گیر و سنگین و خالی از شادی و امید درآمده بود.
ٖ
و او از توفان به لابه صلح می‌خواهد
ولی توفان کجا صلح می‌شناسد.*

* لرمانتوف
.

یه داستان کوتاه؛ ابتدا به خاطر نوع روایت با نیه‌توچکای داستایفسکی مقایسه‌ش کردم. مقایسه تالستوی و داستایفسکی یه پیش‌فرض ناخواسته‌ست برام. به خودم گفتم نیه توچکا کجا این کجا! به اواسط که رسیدم گفتم: لعنتی! چه اثر بزرگی! و از قیاس دست کشیدم. وقتی کتابو تموم کردم ازخودم پرسیدم تونستی چقدر از تحلیل‌ها و توصیفات حسی رو متوجه بشی؟
قرار باشه کتابی رو به همه پیشنهاد بدم یکی از بهترین گزینه‌هاست.

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تدریس ، مطالب آموزشی و درسی دبستان Jazayeri Time آزمون دکتری گروه علوم انسانی پیچک افرا گروه فنی مهندسی برق و الکترونیک دو ارباب دیجیتال | مارکتینگ | مراقبت | درمان| درد | حمایت | بهبود ارتباطات میان فرهنگی رزمنده بنولوژی